جدول جو
جدول جو

معنی جغ و بغ - جستجوی لغت در جدول جو

جغ و بغ
سر و صدا، فشار
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَغْ غُ لَ)
در تداول عامه غیرمحکم (آلتی از آلات). (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سست و بی استحکام: بین دو تعطیل ادارات تغ و لغ میشود، بی رونق. خالی از اسباب. سخت کاسد و بی مشتری (بازار) : دکانی تغ و لغ و بی فروختنی. بازاری تغ و لغ، کاسد و بی مشتری و بی مردم و آمد و شد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(فِغْ غُ فِغ غ)
رجوع به فغفغ کردن شود
لغت نامه دهخدا
(شَغْ غُ رَ)
راست و مستقیم ایستاده. (یادداشت مؤلف). صورتی از شق و رق. و رجوع به شق و رق شود
لغت نامه دهخدا
(لَغْ غُ پَ)
از اتباع است. رجوع به لغ شود
لغت نامه دهخدا
چیزی که در جای خود جنبان باشد نا استوار که در جای خود بجنبد: پیچ و مهره لق. یا تخم مرغ لق. تخم مرغ فاسد شده وگندیده. یا لق و لق. نااستوار و سست
فرهنگ لغت هوشیار
جیغ و داد، سر و صدا
فرهنگ گویش مازندرانی